زنگها برای که به صدا در می آیند
نویسنده:
ارنست همینگوی
مترجم:
علی سلیمی
امتیاز دهید
✔️ کتاب زنگها برای که به صدا در میآیند اثر مشهور ارنست همینگوی، دربارهی داستان رابرت جردن سرباز آمریکایی است که داوطلبانه وارد ارتش جمهوری خواهان شده و مأموریت منهدم کردن پلی را که سر راه دشمن قرار گرفته بر عهده دارد. این دربارهی جنگ داخلی اسپانیا میان جمهوری خواهان و سلطنت طلبان فاشیست است که در بخشهایی از داستان به جنایتهایی که در این جنگها رخ داده، اشاره میشود.
رابرت جردن قبل از شروع جنگ داخلی در اسپانیا به عنوان استادیار کار میکرد. قصه از جایی شروع میشود که جنگ داخلی اسپانیا با ورود گروه بزرگ ارتش به حمایت و پشتیبانی از مخالفان دولت جمهوری شروع میشود و رابرت نیز به گروه جمهوری خواهان میپیوندد. رابرت برای عملی کردن نقشه خود یعنی وظیفه نابودی و تخریب پلی که بر سر راه دشمن قرار گرفته است از فردی به نام پابلو که سرگروه شورشیان است کمک میگیرد، اما پابلو کمکی نمیکند و همسر او از رابرت حمایت میکند. در بین همین اتفاقات، رابرت عاشق دختری بسیار زیبا به نام ماریا که از همان گروه شورشیان است، میشود.
مرگ خیلی به آنها نزدیک است و باید تمام زندگی خود را در همین چند روز بگذرانند. در این هنگام فاشیستها حمله میکنند و گروه چریکی، تمام آنها را نابود میکند. در همین لحظه جردن متوجه میشود که نابودی پل، دیگر فایدهای نخواهد داشت. اما باید مأموریت خود را به پایان برساند، ولی در حین انفجار پل پایش میشکند. به اطرافیان دستور میدهد تا از آنجا فرار کنند و خود همان جا، در حاشیهی جنگل، پشت مسلسل مینشیند و منتظر آمدن دشمن میماند. بدون شک او بر خلاف میلش مرگ را میپذیرد.
هدف از گذاشتن نام صدای زنگ در این کتاب، زنگ کلیسا میباشد که زمان مرگ انسانها به صدا درمیآید و اشاره به دوران جنگ دارد. این صدا برای سربازان کشته شده در جنگ هم نواخته میشد. چیزی که باعث تمایز این داستان با سایر داستانهای مشابه آن شده، این است که در شرایطی که فقط قتل و خونریزی اتفاق میافتد، زیباترین جلوههای زندگی بشری یعنی عشق نمایان میشود.
بیشتر
رابرت جردن قبل از شروع جنگ داخلی در اسپانیا به عنوان استادیار کار میکرد. قصه از جایی شروع میشود که جنگ داخلی اسپانیا با ورود گروه بزرگ ارتش به حمایت و پشتیبانی از مخالفان دولت جمهوری شروع میشود و رابرت نیز به گروه جمهوری خواهان میپیوندد. رابرت برای عملی کردن نقشه خود یعنی وظیفه نابودی و تخریب پلی که بر سر راه دشمن قرار گرفته است از فردی به نام پابلو که سرگروه شورشیان است کمک میگیرد، اما پابلو کمکی نمیکند و همسر او از رابرت حمایت میکند. در بین همین اتفاقات، رابرت عاشق دختری بسیار زیبا به نام ماریا که از همان گروه شورشیان است، میشود.
مرگ خیلی به آنها نزدیک است و باید تمام زندگی خود را در همین چند روز بگذرانند. در این هنگام فاشیستها حمله میکنند و گروه چریکی، تمام آنها را نابود میکند. در همین لحظه جردن متوجه میشود که نابودی پل، دیگر فایدهای نخواهد داشت. اما باید مأموریت خود را به پایان برساند، ولی در حین انفجار پل پایش میشکند. به اطرافیان دستور میدهد تا از آنجا فرار کنند و خود همان جا، در حاشیهی جنگل، پشت مسلسل مینشیند و منتظر آمدن دشمن میماند. بدون شک او بر خلاف میلش مرگ را میپذیرد.
هدف از گذاشتن نام صدای زنگ در این کتاب، زنگ کلیسا میباشد که زمان مرگ انسانها به صدا درمیآید و اشاره به دوران جنگ دارد. این صدا برای سربازان کشته شده در جنگ هم نواخته میشد. چیزی که باعث تمایز این داستان با سایر داستانهای مشابه آن شده، این است که در شرایطی که فقط قتل و خونریزی اتفاق میافتد، زیباترین جلوههای زندگی بشری یعنی عشق نمایان میشود.
آپلود شده توسط:
hesam maleki
1394/04/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زنگها برای که به صدا در می آیند
یادمون نره ما ایرانی ها هیچ خدمتی به دنیا نکردهباشیم ادبیات دنیا رو رنگ و بوی تازه ای بهش دادیم[/quote] وقت کردیم ما ایرانی ها کمی هم خودمون را تحویل بگیریم!!
یادمون نره ما ایرانی ها هیچ خدمتی به دنیا نکردهباشیم ادبیات دنیا رو رنگ و بوی تازه ای بهش دادیم